در حال بارگذاری ...
...

نمایشنامه‌"‌کلاژ هملت" که در اوج شکل‌گیری تئاتر تجربی نوشته شده است، خیلی زود تبدیل به تحلیلی جنجال برانگیز از نمایشنامه شکسپیر می‌شود. اولین اجرا از این نمایشنامه در آلمان در ‌1965، با موفقیتی بسیار بزرگ همراه بود.

نمایشنامه‌"‌کلاژ هملت" که در اوج شکل‌گیری تئاتر تجربی نوشته شده است، خیلی زود تبدیل به تحلیلی جنجال برانگیز از نمایشنامه شکسپیر می‌شود. اولین اجرا از این نمایشنامه در آلمان در ‌۱۹۶۵، با موفقیتی بسیار بزرگ همراه بود.

اگر آدم می توانست به درون سر، یا ذهن هملت برود، چه چیزی می‌دید؟ مرد جوانی که پدرش را کشته‌اند، مادرش با عمویش ازدواج کرده، روح پدرش ظاهر می‌شود و او را به انتقام فرا می‌خواند، ‌و درباریان با سوءظن رفتارهایش را زیر نظر دارند؟ آیا می‌توان تصوری از نمایشنامه هملت را بدون توسل به روایت خطی منتقل کرد؟ آیا این حقیقت ندارد که همه ما بدون این که از هملت چیزی بدانیم یا نمایشنامه را خوانده و دیده باشیم با آن آشناییم؟ آیا هملت جایی در حافظه جمعی ما قرار ندارد؟ آیا می‌توان ساختار نمایشنامه‌ای را که برای تماشاگر کاملاً آشناست، از نو سازماندهی کرد و یک اثر هنری جدید بر‌اساس آن ارائه کرد؟ اگر هملت را مانند یک گلدان بشکنیم و آن را به هزاران تکه بدل کنیم آیا می‌توان این تکه‌ها را جمع کرد و بر مبنای آن‌ها به شکلی کاملاً نو رسید؟ و درنهایت این که، اگر یان کات در این مورد که شکسپیر معاصر ماست محق باشد، چرا نتوانیم با او با همان لحن، ریتم، و علائق امروزیمان حرف بزنیم؟ آیا می‌توانیم شکسپیر را از نو بنویسیم؛ در این صورت او چه چیزی از ما می‌تواند دریافت کند؟
نمایشنامه‌"‌کلاژ هملت"، آن طور که چارلز ماروویتز در مقدمه این نمایشنامه توضیح می‌دهد، بر‌اساس همین سوال‌ها شکل گرفته است. این نمایشنامه که در اوج شکل‌گیری تئاتر تجربی نوشته شده است، خیلی زود تبدیل به تحلیلی جنجال برانگیز از نمایشنامه شکسپیر می‌شود. اولین اجرا از این نمایشنامه در آلمان در ‌1965، با موفقیتی بسیار بزرگ همراه بود. ماروویتز می‌گوید:‌"‌من هملت را حقیر نشان داده‌ام. او آدمی تنبل، حراف، تحلیل‌گر، و توجیه کننده است. شبیه‌ لیبرال یا روشنفکری فلج می‌تواند تمام سطوح مشکل را توضیح بدهد، اما انگشتش را هرگز به سمت آن دراز نمی‌کند. "
هملتِ ماروویتز بدون اضافه کردن حتی یک خط به نمایشنامه اصلی، بر مبنای حذف و کلاژ شکل گرفته است. بنابراین، در بهترین شکل، باید آن را آرایش مجددی از این نمایشنامه در نظر گرفت؛ آرایشی که علاوه بر حذف روایت خطی، تفسیری جدید از این نمایشنامه بزرگ به دست داده است. از کل شخصیت‌ها فقط ده شخصیت بر‌جای مانده و فورتینبراس در این تحلیل، به شخصیتی محوری بدل شده است که خلاء قدرت و اراده را در غیاب اراده هملت پر می‌کند. این تحلیل، قطعاً متأثر از تفسیر کات از نمایشنامه"هملت" است که در آن فورتینبراس برجستگی خاصی یافته است. در عین‌حال، جابه‌جایی صحنه‌ها، عدم ارتباط منطقی دیالوگ‌ها با هم، و تیاتریکالیسم موجود در متن، آن را بیشتر شبیه به نمایشنامه‌ای ابزورد کرده است. به این لحاظ شاید بی‌ربط نباشد اگر این نمایشنامه را شکسپیری در پرتو ژان ژنه، بکت،‌ یا حتی آرتو در نظر بگیریم، هملتی سرشار از تناقض، اغراق، و تحریف.
چارلز ماروویتز در نیویورک متولد شد و در‌ 1956 اولین مدرسه بازیگری متد را در لندن پایه‌گذاری کرد. او در پروژه"‌شاه لیر" دستیار پیتر بروک بود و نیز کارگردان همراه در گروه تجربی رویال شکسپیر، در برنامه تئاتر قساوت، که ماحصل آن اجرای" مارا/ساد " پیتر وایس بود. وی علاوه‌بر‌این، یکی از سرشناس‌ترین منتقدانی است که همراه با بروک، در معرفی کات به تئاتر معاصر اروپا نقش عمده‌ای داشت.
نمایشنامه‌" کلاژ هملت"، در گروه تئاتر 84 و با این عوامل‌ برای شرکت در بخش چشم‌انداز جشنواره فجر آماده می‌‌شو‌د:
کارگردان: علی اکبر علیزاد/ مترجم: رضا سرور
بازیگران: یونس لطفی، خسرو محمودی، مرتضی یونس‌زاده، رضا پاپی، عباس حبیبی، نوال شریفی، میترا گرجی، رامین سیار‌دشتی، آرش بزرگ‌زاده، علی کیمنش.
دستیار کارگردان: ندا شاهرخی/ مدیر صحنه: مهیار جوادی‌ها.